به نام حضرت دوست
از شریعتی تا چمران
بدون شک دو تن از تأثیرگذارترین افراد جامعه ی ما در دوران اخیر دکتر شریعتی و دکتر چمران می باشند که با توجه به همزمانی سالروز هجرتشان همیشه در اواخر خرداد در اکثر محافل نامشان با هم برده می شود و گاهاً مجالس مشترکی برایشان برپا می شود . این دو مرد بزرگ شباهتهای زیادی با هم دارند و همچنین تفاوتهایی . ( هرچند یادم نمی رود سال 70 یا 71 در دانشکده ی ادبیات دکتر شریعتی دانشگاه فردوسی مشهد در مجلسی که به همین مناسبت برگزار شده بود و در و دیوار تالار فردوسی دانشکده را به تصاویر و سخنان هر دو بزرگوار مزین کرده بودند آقای سروش همه اش در باره دکتر شریعتی سخن گفت بدون اینکه از دکتر چمران نامی ببرد که با اعتراض دانشجویان مواجه شد و ... !)
از جمله شباهتهای آنها اینکه : هر دو تحصیل کرده بودند و هر دو غرب دیده بودند و هر دو اهل درد بودند و هر دو اهل حرکت ، هر دو هم فرهنگ خودی را بخوبی می شناختند و هم فرهنگ غربی را ، فرهنگهایی که امروز به نوعی در تقابل و مبارزه با هم هستند و ... و هر دو را میزها و کرسیها نتوانستند بفریبند ، شریعتی را کرسی دانشگاه و چمران را صندلیهای وکالت و وزارت و هر دو به نوعی در غرب پرواز کردند ، شریعتی در غرب دنیا و چمران در غرب کشور...
و اما از جمله تفاوتهایشان اینکه شریعتی تحصیل کرده ی اروپا بود و چمران تحصیل کرده ی آمریکا ، شریعتی دانش آموخته ی علوم انسانی غرب بود ( چیزی که در حقیقت و درستی و لزوم آموختن آن جای شک است ، هرچند شناخت آن لازم است ) و چمران دانش آموخته ی علوم تجربی و فنی غرب ( چیزی که در درستی آن کمتر جای شک است و آموختن آن به نوعی واجب ) ، شریعتی مبارزه را در نوشتن و گفتن دید و چمران در حضور در میدانهای عمل و نبرد و آنهم در سخت ترین میدانهای نبرد از جنوب لبنان تا کردستان و خوزستان ، چمران کم گفت و کم نوشت اما گزیده و ناب ولی شریعتی زیاد گفت و زیاد نوشت اما مخلوط و بعضاً مشکوک و شاید همین باعث سوء برداشتها یی از گفته ها و نوشته های دکتر شریعتی شد و امروز علیرغم تاثیر بسیار زیاد گفته ها و نوشته های دکتر شریعتی در روند انقلاب و به حرکت در آوردن جوانان و بخصوص قشر دانشجو کسی نمی تواند منکر این شود که گروهکهای معاند زیادی گفته ها و نوشته های شریعتی را بهانه ی خود قرار دادند و جوانان زیادی دنباله رو این گروهکها شدند و به بیراهه رفتند و متاسفانه غرب به آنهایی که مدعی پیروی از شریعتی هستند چشم امید بسته و از آنها سوء استفاده هایی کرده در صورتی که شاگردان چمران در جنوب لبنان باعث ذلت غرب شده و لرزه بر اندام دشمن انداخته اند ...البته به برداشت بنده چمران به آنچه می کرد معتقدتر بود تا شریعتی بعنوان مثال شریعتی برای تسکین دردهایش همیشه سیگاری بر لب داشت و چمران اسلحه ای در کنار و نیایشی بر لب و ....
و جالبتر از همه شاید مرگ این دو بزرگ می باشد که شریعتی علیرغم حضور بیشتر در وطن در غرب مرد و در غربت ، و می توان گفت مرگش نیز مثل نوشته هایش مشکوک بود و غریبانه ! ولی چمران با وجود دوریهای بسیار از وطن در میدان مبارزه به شهادت رسید و مرگش نیز مانند حرکت و اعمالش شجاعانه بود و عاشقانه... !