بنام خدای شهیدان عشق
اروندرود خروشان در خیابان خسروی مشهد
قرار بود شب پنجشبنبه برای وداع با پیکر پاک شهیدان به مجتمع آیه ها بروم که قسمت نشد ، نشستم و فیلم عبور از کارون رزمندگان در والفجر هشت را تماشا کردم که واقعا تماشایی بود ، آن شور و حال و آن امواج خروشان و آن معجزات و ... و رزمندگانی که سالها بعد تعریف می کردند که آن شب موجها ما را از هم جدا کرد و ناراحت بودیم که شاید به ساحل خودمان برگردیم و ... ولی بعد از مدتی که پایمان به گل رسید دیدیم که در ساحل دشمنیم و از معجزات آشکار اینکه همه با هم به ساحل رسیده بودیم و موجها ستونی را که در وسط آب پراکنده کرده بودند در ساحل دشمن به هم رساندند و من با حسرت اینکه نه آن شب توفیق حضور داشتم و نه امشب و ...
و صبح پنجشنبه خودم را به خیابان شهید دیالمه (خسروی ) می رسانم برای شرکت در تشییع جنازه ی شهیدان و جمعیت دسته دسته می آیند ، سخنرانی سردار جعفری و مداحی برادر مهماندوست و سخنرانی حاج آقا علم الهدا و... و آغاز تشییع پیکر پاک سه شهید والا مقام به طرف حرم مطهر و ...
شهید شوشتری فرمانده دلاور روزهای سخت نبرد با دشمن بعثی و همرزم شهیدش محمدزاده که مانده بودند تا شهید وحدت شوند و شهید شهدفروش که بعد از سالها آمده بود که این فرماندهان را همراهی کند و بگوید نه از دهه ی شصت تا دهه ی هشتاد فاصله است و نه بین خوزستان و سیستان و بلوچستان فرقی و مگر نه اینکه کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا و ... و میان اینها پیوندی است که رمزش را شهیدان میدانند و خدای شهیدان ....
جمعیت به خروش می آید و موج بر می دارد و سه شهید مثل غواصان اروند بر روی این امواج خروشان به پیش می روند و خروش امواج آنچنان شدید است که تو خود را همچون قطره ای می بینی که هیچ اختیاری از خود نداری ، دوستی را می بینی و هنوز می خواهی حالش را بپرسی که می بینی موج خروشان تو یا او را آنچنان دور کرد که دیگر او را نمی بینی و می بینی که اگر در اروند غواصها در اختیار امواج آبند و از آب می خواهند که آنها را به ساحل برساند در اینجا این قطره ها ی خروشان هستند که در اختیار غواصان عشقند و سعی می کنند دستی بر آنها بکشند برای تبرک و از آنها می خواهند که دستشان را بگیرند و به ساحل نجات برسانند و ...
و اروند اگر بعضی غواصها را به خلیج همیشه فارس می برد در اینجا امواج خروشان خیابان خسروی با غواصهایش به اقیانوس حرم رضوی (ع) می پیوندند و چه آرامشی می گیرند و تو میمانی و شباهت عجیب این دو رود خروشان با همه ی فاصله ی زمانی و فاصله ی مکانی شان و پیوند و رمزی که بین آنهاست مثل پیوند و رمز بین روزهای دفاع مقدس و امروز و غرب و شرق ایران اسلامی و شهیدانی که چه زیبا این رمز و راز رمزگونه و رازگونه به دشمن و دوست فریاد می زنند و شاید فردا که به برکت خون این شهیدان سیستان و بلوچستان هم چون خوزستان زرخیز شود این رمز و راز آشکارتر گردد... ؟