1. پاریز را با مطالعه آثار مرحوم دکتر باستانی پاریزی شناختم ، روستایی در شهرستان سیرجان ، استان کرمان ، جایی که دکتر باستانی پاریزی سالها پیش از آنجا راهی سیرجان شد و از سیرجان راهی کرمان و از کرمان راهی تهران و بر کرسی استادی تاریخ دانشگاه تهران نشست و تاریخ را به نوع دیگری نوشت و به تعبیر من بر عکس دیگر مورخان که تاریخ را از بالا به پائین می نویسند و بیشتر به نقش حاکمان و شهر نشینان می پردازند ، او تاریخ را از پائین به بالا می نوشت و از نقش مردم و بخصوص روستا نشینان و زنان و دیگر فراموش شده های تاریخ می نوشت و جالب اینکه در لابلای همان نوشته های تاریخی اش که بقول خودش با خودش عهد بسته بود که در همه ی نوشته هایش به نوعی به کرمان هم اشاره ای داشته باشد ، به نوعی دیگر به جنگ تحمیلی هم گریزی می زد و ادای دینی به شهدا هم می نمود ، مثلاً اشاره به سوء استفاده های ترکیه از جنگ تحمیلی با ارائه ی یک نقشه از سدهای ترکیه و توضیح اینکه این سدها به کمک ...و درآمدی که در نتیجه جنگ ایران و عراق نصیب این کشور شده، ساخته شده است(حماسه کویر ص 424) یا در جای دیگر عملیات والفجر هشت را پاسخ جوانان کرمانی لشکر 41 ثارالله به قادسیه ی صدام می داند و ...
2. بار دیگر نام پاریز را بر پیشانی فیلم پرآوازه ی « شیار 143» به نویسندگی و کارگردانی خانم نرگس آبیار دیدم ، فیلمی که ضمن کسب مقامهای متعدد در جشنواره فیلم فجر ، توجه اقشار مختلف مردم را هم بخود جلب کرد و یکی از آثار ماندگار دفاع مقدس شد ، فیلمی به نویسندگی و کارگردانی یک زن و با اشاره به گوشه ای از نقش زنان در دفاع مقدس و ... ، فیلمی که بعنوان یک روستایی و یک راوی دفاع مقدس به جرات می توانم بگویم ضمن روایت زیبای دفاع مقدس به زیبایی به سنتهای روستایی نیز پرداخته است که این جای بحث جداگانه ای را می طلبد و جالب اینکه اتفاقات این فیلم در همان پاریزی رخ داده است که باستانی پاریزی از آن برخواسته و سخن گفته است و البته نباید فراموش کرد که پاریز به عنوان نمونه ای از هزاران روستاهای این سرزمین است و زنان نقش ساز آن نمونه ای از زنان این مرزو بوم و ... که جا دارد حماسه آفرینی های آنها بصورت مستقل بررسی شده و به چاپ برسد همانطور که اینجانب کتاب « مردانه در میدان» را برای روستای بیدوی شهرستان زاوه (تربت حیدریه) نوشتم .
3. و برای سومین بار نام پاریز را با شهادت سردار شهید الله دادی شنیدم ، شهیدی که پس از سالها حضور در جبهه ها نبرد حق علیه باطل ، در قنیطره ی سوریه بدست صهیونیستها به شهادت رسید و پیکر پاکش را پس از تشییع در تهران و کرمان و سیرجان به پاریز بردند تا مزارش زیارتگاه پاریزیان شود . اگر اهل روستا باشی و تورقی در تاریخ زده باشی و راوی روزگار رزم رزمندگان باشی شاید بهتر بتوانی آنچه باستانی پاریزی گفت و آنچه خانم آبیار با شیار 143 به نمایش در آورد و آنچه سردار الله دادی به آن عمل کرد را لمس نمایی ... جا دارد همانطور که سالها پیش در کتاب « ترکشهای روح » نوشتم : از بیدوی در تربت حیدریه تا ماووت در عراق راهی نیست اگر به عشق آمده باشی ، تقریباً 2000کیلومتر - در اینجا نیز بنویسم از پاریز در کرمان ایران تا قنیطره در جولان سوریه راهی نیست اگر به عشق شهادت رفته باشی ... تقریباً 4000-3 کیلومتر ....
در این میان جای دکتر باستانی پاریزی خالیست که با قلم شیوا و بیان زیبایش همچون دیگر حماسه های کویر از این دو حماسه ی زیبا نیز بنویسد که اتفاقاً هر دو در پاریزی رخ داده است .... و عنوان این مطلب نیز برگرفته « از پاریز تا پاریس » ایشان می باشد